دلنوشته دلنوشته دستانت را به من امانت بده اثر اهورا تابش

  • نویسنده موضوع -Arta-
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 842
  • پاسخ‌ها 22
  • برچسب‌ها
    دلنوشته
  • کاربران تگ شده هیچ
دلنوشته کاربران

-Arta-

24
پسندها
25
امتیاز
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2024/01/31
نوشته‌ها
10
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #1
بنام خالق قلم
کد: ۹۹
نام دلنوشته: دستانت را به من امانت بده
دلنویس: اهورا تابش
این آدِر هَند این آدِر هَند
ژانر: عاشقانه_تراژدی
مقدمه:
در مسیر باد و سرنوشت
سمت ناودان‌هویی که بی‌نامند، کمی دوستم داشته باش
نظم رفتنت را به هم بریز
کمی دستت را به من بده

که امتداد دستانت، بندر آرامش است
 

این آدِر هَند

195
پسندها
40
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2024/02/09
نوشته‌ها
69
مدال‌ها
4
سن
27
  • #2
از هم گریخته‌ایم، از هم به درون این زمین سرد خاکی فرو می‌رویم.
گویی تمامی جاده‌ها به شکل گرد در آمدند تا هرچه پایین‌تر بروی
بیشتر به نقطه‌ای نزدیک شوی؛ نقطه‌ی مرگ، که در آخر تمام جمله‌ها می‌آید.
 

این آدِر هَند

195
پسندها
40
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2024/02/09
نوشته‌ها
69
مدال‌ها
4
سن
27
  • #3
دیگر هیچ‌چیز مثل سابق نخواهد بود؛ نه آسمان و نه زمین
هیچ چیز خودش نخواهد بود.
این قلب،
دیگر قلب آن آدم سابق، نخواهد بود که به تو بخشیده شده بود.
 

این آدِر هَند

195
پسندها
40
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2024/02/09
نوشته‌ها
69
مدال‌ها
4
سن
27
  • #4
دستانت را،
با تمامی گرمای آن، می‌گیرم و پرواز می‌کنم به رویایی که هیچ بالی نمی‌خواهد؛
تا تو دستانت را در امتداد دستانم قرار دهی و با من هم‌دست شوی.
 

این آدِر هَند

195
پسندها
40
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2024/02/09
نوشته‌ها
69
مدال‌ها
4
سن
27
  • #5
گاهی شب‌ها، در بین تاریکی مطلق‌اش،
قدم‌ می‌زنم در خیال خود،
به بهانه‌ی پرسه زدن برای گرفتن دستان خالی‌ام توسط تو
 

این آدِر هَند

195
پسندها
40
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2024/02/09
نوشته‌ها
69
مدال‌ها
4
سن
27
  • #6
دست‌هایت مهربان‌تر از چیزی هستند که فکرش را کنی،
دستانت خیلی به من می‌چسبد!
در آن‌ها غرق می‌شوم به آن‌ها پناه می‌آورم؛
دستانت گرمای وجود مرا شعله‌ور‌تر می‌کنند،
معشوقم به دستانت ببال!
《 اگر روزی از روزها آن‌ها را در کافه‌های بین راه دیدی،
سلام مرا به آن‌ها برسان و بگو، دوستشان دارم.》
 

این آدِر هَند

195
پسندها
40
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2024/02/09
نوشته‌ها
69
مدال‌ها
4
سن
27
  • #7
همین که دوستت دارم، بسیار خوشبختم.
آخرین قرارمان به وقت بی‌قراری،
سرت را روی شانه‌ام گذاشته بودی و موهایت از اشک خیس بود.
دست‌هایت را ستایش می‌کنم که مهر لبانم برای طاعت تو است.
《 من شهد لبانت را با خود تا هر دو جهان به کندوان زمان می‌برم 》
دست‌هایت را کمی به من امانت بده که دست‌هایت، خوشبختی من هستند.
 

این آدِر هَند

195
پسندها
40
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2024/02/09
نوشته‌ها
69
مدال‌ها
4
سن
27
  • #8
عمرم کوتاه و گذرا است.
زندگی‌ام پر از غم، همیشه چیزی برای غمگین بودن است.
همراه با همین غم، دستانت را در امتداد دستانم قرار می‌دهم؛
لب‌هایم را جفت می‌کنم و تورا با همان شدت و آرامی امواج دریا،
می‌بوسم.
 

این آدِر هَند

195
پسندها
40
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2024/02/09
نوشته‌ها
69
مدال‌ها
4
سن
27
  • #9
در جستجوی تو
به قبله گاه کوه می‌گریم و اشک‌ می‌ریزم.
در آستانه‌ی دریا و امواجش خودم را رها می‌کنم.
در جستجوی تو در چهار راه فصل‌ها، در آستانه‌ی پنجره‌ای شکسته می‌گریم.
هرچند که می‌خواهد طول بکشد؛
در جستجوی تو، در انتظار دیدن‌ تصویرت،
ناظر گذشتن ورقه‌های زندگی خواهم ماند.
 

این آدِر هَند

195
پسندها
40
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2024/02/09
نوشته‌ها
69
مدال‌ها
4
سن
27
  • #10
آیا فراموش کردی که عشق خواهر مرگ است؟
چه بسا که رازش را با تو در میان قرار داده است؛
جریان باد را بپذیر که از این پس تملک خاک و دیارت را دلپذیر خواهد کرد!
نامت را هر سپیده‌دم بر آسمان فریاد می‌زنم
و همچنان روز و شب می‌گذرانم.
 

به جمع خانواده پاتوق خوش آمدید

بر روی دکمه های زیر کلیک کنید

تمامی موضوعات و پست های مکتوب بیانگر دیدگاه نویسنده است و به هیچ وجه بیانگر دیدگاه مدیریت انجمن نیست.

بالا