دلنوشته کاربران

avin

56
پسندها
27
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2023/09/15
نوشته‌ها
29
مدال‌ها
3
محل سکونت
کتابخانه
وب سایت
forum.patoghroman.top
  • نویسنده موضوع
  • #1
کد: 95

نام اثر: امید در وسط تاریکی
نویسنده: مریم فواصلی

@هوژین
ژانر: تراژدی
مقدمه:
این اتاق،
تاریک است،روشنایی در آن وجود ندارد.
ناگهان امیدی در دل این اتاق متولد می شود!
آن چیست؟
چگونه بوجود آمده؟
مگه در تاریکی،امیدی وجود دارد؟


 

آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: belash

مریم فواضلی

62
پسندها
27
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2022/12/01
نوشته‌ها
26
مدال‌ها
2
محل سکونت
جنگلی اغشته به حوریان
  • #2
«خلاصه»
دل اسیر تاریکی هاست این سیاهی مطلق حاکم بر هر قدمی به سوی جلوست.
دست و پا می زند برای فرار،اما با هر تکانی این سیاهی عمیق تر می شود.
سیاهی او را می بلعید،آنگاه امیدی متولد می شود وسط این هنجارها.!
برای فرار دلیلی وجود پیدا می شود!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا
چشم زیباس وقتی آغشته وگریان باشد

مریم فواضلی

62
پسندها
27
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2022/12/01
نوشته‌ها
26
مدال‌ها
2
محل سکونت
جنگلی اغشته به حوریان
  • #3
«قسمت‌اول»​
محو تاریک بود.ذهنش قفل شده روی نقطه‌ سیاهی که درحال رشد در قلبش بود.
نمی توانست جلوی این رشد سریع و ناگهانی را بگیرد
ناچار بر قبول واقعیت بود،
باید خودش را برای روبه‌رو شدن با چاله تاریکی آماده کند
چرا فرار را ترجیح نمی‌دهد؟
چرا فراموشی نگیرد؟
او چند راه‌حل داشت،چرا تاریکی را قبول کرد؟
 

مریم فواضلی

62
پسندها
27
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2022/12/01
نوشته‌ها
26
مدال‌ها
2
محل سکونت
جنگلی اغشته به حوریان
  • #4
«قسمت دوم»​
می‌توانست راه برود و پا بزند بر دلش
اما دل ترک خورده‌اش چه می‌خواهد؟ کمی زندگی،کمی امید
آیا می‌تواند آنها را برای قلب خود برآورده کند؟
یا در کنج اتاق بشیند و شناور بماند در سیاهی!
چرا واقعیت را قبول نمی‌کند،او انسان است،انسان بوجود آمده که زندگی کند
چرا خود را محروم می‌کند؟
چرایی که جوابش گنگ است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

مریم فواضلی

62
پسندها
27
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2022/12/01
نوشته‌ها
26
مدال‌ها
2
محل سکونت
جنگلی اغشته به حوریان
  • #5
«قسمت سوم»​
غرق شدنش یک معمای جذابی براش بود
دارد غرق می شود اما چگونه همچنین اتفاقی افتاده ؟
باورش سخت بود،بدون اینکه نمی‌داند چگونه رخ داد!
چشم‌هاش را باز کرد و خودش را در اتاق باریک و تاریک دید
روشنایی وجود نداشت؟ آیا پشت هر شبی یک روز نبود؛
هست ولی، پشت این تاریکی قلبش روزی وجود دارد؟
خودش را تسلیم این امر ناگهانی کرد.
 

مریم فواضلی

62
پسندها
27
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2022/12/01
نوشته‌ها
26
مدال‌ها
2
محل سکونت
جنگلی اغشته به حوریان
  • #6
«قسمت چهارم»​
جنگ،
این جنگ معمولی نبود،جنگی که دشمن آن نامرئی هست.
اما در هر جنگ، دشمن را می‌شناسی،می‌دانی کیست و چه می‌خواهد!
اما این جنگ نه دشمن شناسایی شده،نه خواسته‌اش
پس این جنگجو چگونه بجنگد؟ با چه سلاحی؟
چگونه مقابل دشمن بایستد؟آیا می‌ایستد؟
یا اعلام پایان جنگ می‌کند.قبول کند او
ضعیف است.
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: belash

مریم فواضلی

62
پسندها
27
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2022/12/01
نوشته‌ها
26
مدال‌ها
2
محل سکونت
جنگلی اغشته به حوریان
  • #7
«قسمت پنجم»​
یک جرقه،
تن،روح او خسته شده
نمی‌تواند این گذر تاریکی را تحمل کند،ناگهان یک نور کوچکی در وسط سیاهی پدیدار شد!
آن نور چیست؟
چگونه می‌تواند از این نور که
وسط یک چاله تاریک متولد شد،استفاده کند؟
آن نور از کجا اومد؟
او که تسلیم شد!
ناگهان چه اتفاقی افتاد؟
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: belash

مریم فواضلی

62
پسندها
27
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2022/12/01
نوشته‌ها
26
مدال‌ها
2
محل سکونت
جنگلی اغشته به حوریان
  • #8
«قسمت ششم»​
سلاح،
بله،این نور سلاح اوست
در جنگ،سلاحی که قدرت خودش را دوبرابر می‌کند
او می‌تواند بجنگد و شناور نماند در سیاهی
اما جنگ با دشمن ناشناس چگونه بود؟
آیا این دشمن،خودش هست
دشمن،خودش هست!
آری این جنگ،جنگ دورنی است
جنگی که بدتر از جنگ سرد و گرم است
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: Ghazal

مریم فواضلی

62
پسندها
27
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2022/12/01
نوشته‌ها
26
مدال‌ها
2
محل سکونت
جنگلی اغشته به حوریان
  • #9
«قسمت هفتم»​
گذر
این نور وسط سیاهی چکار می‌کند؟
انسان،ناامید یعنی مرده‌ است!
ولی نفس می‌زد،پس دلیلی برای نفس زدن داشت؟!
دلیلش همان نور؟ که ناگهان به‌وجود آمد برای نجات او
اما این سرآغاز همان نور کجاست؟
گیج بود،نمی‌داند بعد از سالها گرفتاری چه کند،براش عجیب بود
بعد از مدت‌ها یادش افتاد او انسان است،قلب دارد!
 

مریم فواضلی

62
پسندها
27
امتیاز
پاتوق رمانی
پاتوق رمانی
تاریخ ثبت‌نام
2022/12/01
نوشته‌ها
26
مدال‌ها
2
محل سکونت
جنگلی اغشته به حوریان
  • #10
«قسمت هشتم»​
منشأ
این روشنایی از کجاست؟
چه موجودی؟ مگر انسان می تواند نور تولید کند؟!
این چه حسیه که ناگهان برای زنده ماندن به‌وجود آمد
او مرده متحرک بود،آغوشش برای بی حس شدن باز کرده بود که
یهو دست و پا زد برای فرار! اما چرا؟
تاریکی که خودش ساخت، پس زد!
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: belash

به جمع خانواده پاتوق خوش آمدید

بر روی دکمه های زیر کلیک کنید

تمامی موضوعات و پست های مکتوب بیانگر دیدگاه نویسنده است و به هیچ وجه بیانگر دیدگاه مدیریت انجمن نیست.

بالا