- نویسنده موضوع
- #1
ماجرا خيلي ساده بود!
من فقط رفتم تا عطر بخرم
آقاي فروشنده بدون اينکه سوالي بپرسد رفت و شيشهي عطري آورد.
هنوز سلام هم نکرده بودم که يک ژست فرانسوي گرفت و گفت..
ce parfume est costume pour vous
يعني اين عطر خيلي به شما ميآيد!
بو کردم و ديدم بله همان قبليست. گفتم نه اشتباه ميکنيد اين عطر اصلا به من نميآيد!
لطفا عوضش کنيد. شيرين باشد و خنک!
با تعجب رفت و عطر ديگري آورد و بدون اينکه بو کنم گفتم همين خوب است. موقع رفتن گفت: ببخشيد، اما سليقهي همراهتون بهتر بود، عطر قبلي رو ميگم.
خنديدم و زدم بيرون. درست ميگفت بندهي خدا... اما آن عطر قبلي به من نه! به #تو ميآمد. اصلاً ولش کن.
من فقط آمده بودم اين عطر را عوض کنم. مثل چند روز قبل که مدل موهايم را عوض کردم! يا هفتهي پيش که نحوهي خنديدنم را! يا ماه قبل که طرز نگاه کردنم را! من همهي چيزهايي که دلت را ميبرد، همهي آن چيزهايي که به #تو ميآمد را عوض کردم.
شايد فردا نوبت خانه و پس فردا شهرم باشد...
نميدانم! اما بگو ببينم #تو قرار است تا کي همراهم باشي؟! کم کم دارم خودم را هم عوض ميکنم... #تو چرا نميروي از من!؟
هيچ فکر کردي که ميتوانستم بروم از يک عطر فروشي ديگر عطر بخرم؟! اصلاً چرا رفتم آنجا هر چند ميدانستم من را ميشناسد و امکان دارد اين حرفها را بزند.
هر چند ميدانستم، اما رفتم.
ميداني...
خودزني فقط اين نيست که چاقو برداري و بيفتي به جانت، يا خودت را به در و ديوار بزني، يا چه ميدانم، با سر بروي توي شيشه!
گاهي گوش دادن يک آهنگ، پياده روي در يک خيابان، يا همين ماجراي سادهي خريدن عطر از خودزنی هم خودزنيتر است...
#تو چرا نميروی از من؟!
من فقط رفتم تا عطر بخرم
آقاي فروشنده بدون اينکه سوالي بپرسد رفت و شيشهي عطري آورد.
هنوز سلام هم نکرده بودم که يک ژست فرانسوي گرفت و گفت..
ce parfume est costume pour vous
يعني اين عطر خيلي به شما ميآيد!
بو کردم و ديدم بله همان قبليست. گفتم نه اشتباه ميکنيد اين عطر اصلا به من نميآيد!
لطفا عوضش کنيد. شيرين باشد و خنک!
با تعجب رفت و عطر ديگري آورد و بدون اينکه بو کنم گفتم همين خوب است. موقع رفتن گفت: ببخشيد، اما سليقهي همراهتون بهتر بود، عطر قبلي رو ميگم.
خنديدم و زدم بيرون. درست ميگفت بندهي خدا... اما آن عطر قبلي به من نه! به #تو ميآمد. اصلاً ولش کن.
من فقط آمده بودم اين عطر را عوض کنم. مثل چند روز قبل که مدل موهايم را عوض کردم! يا هفتهي پيش که نحوهي خنديدنم را! يا ماه قبل که طرز نگاه کردنم را! من همهي چيزهايي که دلت را ميبرد، همهي آن چيزهايي که به #تو ميآمد را عوض کردم.
شايد فردا نوبت خانه و پس فردا شهرم باشد...
نميدانم! اما بگو ببينم #تو قرار است تا کي همراهم باشي؟! کم کم دارم خودم را هم عوض ميکنم... #تو چرا نميروي از من!؟
هيچ فکر کردي که ميتوانستم بروم از يک عطر فروشي ديگر عطر بخرم؟! اصلاً چرا رفتم آنجا هر چند ميدانستم من را ميشناسد و امکان دارد اين حرفها را بزند.
هر چند ميدانستم، اما رفتم.
ميداني...
خودزني فقط اين نيست که چاقو برداري و بيفتي به جانت، يا خودت را به در و ديوار بزني، يا چه ميدانم، با سر بروي توي شيشه!
گاهي گوش دادن يک آهنگ، پياده روي در يک خيابان، يا همين ماجراي سادهي خريدن عطر از خودزنی هم خودزنيتر است...
#تو چرا نميروی از من؟!