ساعتها پنهانی دریغ از هرکسی
مات جنگل چشمانت میشوم
گاهی مههای خاکستری میان جنگل
خودنمایی میکنند.
پرتوهای عسلی آفتاب که به جنگل میخورند
آن را روشن و درخشان میکنند
همچنین میخ کنندهتر!
بارها دید بودم میگوییند از چشمها
که چه میتواند بکند؛ باور نمیکردم...
تا تو را دیدم!
اولین چیزی که من را جلب کرد
جنگل مه آلود چشمانت بود!
آخ... که نگویم از چشمانت:)

واکنشها[ی پسندها]: Pariya