گالری شخصی گالری شخصی ^Neda^

[neda aliari]

سلام به گالری شخصی Neda خوش آمدید.
اینجا با علایق، روزمرگی‌ها و سرگرمی‌های من آشنا بشین.

 

[neda aliari]

برای شروع نباید عالی باشی
اما برای اینکه عالی باشی
باید شروع کنی... .

 

[neda aliari]

بذار کمی براتون از علایقم بگم:

از بچگی عاشق داستان بودم و شبی بدون قصه خوابم نمیبرد طوری که همه داستانهایی که برام گفته بودن و از حفظ بودم
این علاقه‌ام تا دوازده سالگی ادامه داشت و بعد اون هم رمان خوندن و شروع کردم و باید بگم که معتادش شدم یعنی تا تموم نمی‌کردم رمان و گوشی رو زمین نمی‌ذاشتم و این باعث حرص خوردن همیشگی مامانم بود چون طوری تو عمق رمان بودم که با گریه‌هاشون گریه می‌کردم و با خنده‌هاشون خنده و مامان فکر می‌کرد که دارم دیوونه میشم
بعد مدتی هم رمان نویسی رو شروع کردم و تا حالا پنج یا شش تا رمان تو دفتر نوشتم اما هیچ کدوم و تا حالا به اشتراک نگذاشتم و فقط دوتا رمان تو انجمن نوشته‌ام که اونا هم بر حسب یه جرقه و ایده یهویی تو مغزم بوده.
رمان اولم که به اسم(رنگ چشم‌هایش)تایپ کردم رمانی بود از یه خوابی که دیدم و واقعا برام یه ایده جذاب بود و نمی‌دونم تونستم اون جذابیت و به قلم بکشم یا نه اما واقعا چیزی که برام تو نوشته‌ان رمانام مهم و جذابه اینه که یه عشق عمیق و پر هیجان و به چالش بکشم و باید بگم ژانر مورد علاقه‌ام عاشقانه‌است

 

[neda aliari]

و یه علاقه دیگه‌ای که دارم:
علاقه به هنره، یعنی هر چیزی که به هنر مربوط بشه؛ از این علاقه‌ای که داشتم رشته گرافیک و انتخاب کردم اما بعد مدتی نتونستم ادامه بدم اما این علاقه‌ام هنوز پا برجا بود و منو به طرف کارای هنری کشید و یه جورایی برام یه شغل دلچسب شد.
این علاقه‌ام و با رزین‌کاری شروع کردم چون برام جذابیت خاصی داشت و می‌خواستم امتحانش کنم...
استارت کارم با زیور‌آلات رزینی خورد و گردنبند ست عکس‌داری چشمی که برای خواهرم و نامزدش درست کردم کلی طرفدار پیدا کرد و مورد پسند و یه جوری از یه علاقه به کار روزمره رسید.

 

[neda aliari]

من خودمو برای کسی تغییر نمیدم
اما خودمو بهتر می‌کنم برای کسی که باارزشه... .

 

[neda aliari]

بعضی وقتا یه چیزایی راجب خودم می‌شنوم که خودمم نمی‌دونستم...

 

[neda aliari]

:)