اگه صدسال بگذره باز منتظر میشینم
بگو دردت چه شده آخه برات بمیرم
اوچشم سیاه مغرور دار و ندار منه
من خیلی دوسش دارم
اسمش رو قلب منه #چشم_سیاه_مغرور #موسیقی #محمد_امیری
حالا ای رفیق تو دوری از من
من دورم از تو
فاصله ها میانمان افتاده
بخاطر یک حرف دروغ
بخاطر یک عده بی خبر
حقیقت را نمیدانی هیچ
حقیقت را من هم نمیدانستم
حتی دورشدن تو از خودم را هم نمیدانستم
ولی چند روزی است
حقیقت برایم روشن شده است
ولی دلم نمیخواهد حقیقت را بدانی
نمیخواهم همان نیمچه ارامشت را هم
ازت بگیرم ای دوست عزیز تر از جان
اگر در جامعه ای ،
آرایش و پیرایش ، تعادل نداشت
باید فاتحۀ آن جامعه را خواند
طی چهار دهۀ اخیر ،
بزک های چندش آور فرهنگ اجتماعی و فرهنگ سیاسی
و پیرایه های عامدانۀ اصالت و هویت فرهنگ و تاریخ ایران
نیاز به فاتحه دارد .
حلوایش با من
فاتحه اش با شما
انقدر حالم بده، انقدر زندگی ضربه زد، انقدر خسته شدم،انقدر داغونم
دلم میخواد بروم بالا بلندی از ته عماق وجودم
فریادی بزنم و گریه کنم،
یا ساعت ها با عزیزی حرف بزنم گریه کنم
و او ارامم کند #حقیقت #خودنویس #غم
تشکرات خیلی قشنگه
ممنون از محبتت


واکنشها[ی پسندها]: Sun girl، ترلان و سایه های بیداری