- تاریخ ثبتنام
- 2021/10/09
- نوشتهها
- 3,106
- راهحلها
- 6
- مدالها
- 24
- نویسنده موضوع
- مدیرکل
- #1
شب هرگز خالی از معما نیست؛ حتی سایهها هم میتوانند در شب ما را دنبال کنند.
در دل شهری تقریباً متروکه، آرامگاهی کهن با نام «گورستان نفرینشده» سالها در سکوت خود وحشت و تنفر را جمع کرده بود. گفته میشد که آه و نفرین پسری نوجوان، که در هفتمین گور از آخرین ردیف آرامگاه مدفون شده، همچنان در باد و باران زمزمه میکند و جان شهر را آهسته آهسته میبلعد.
با ورود نیکو، دختر بیست سالهای که هرگز انتظار نداشت پایش به این تاریکی باز شود، گویا چیزی در عمق خاک، تحریک شده و با خشم بیدار شد. سایهها به شکلی غیرقابل توصیف به او خیره میشدند و هر قدمش را دنبال میکرند.
معمای جدید با مفقود شدن نیکو آغاز شد و پس از سالها فراموشی دوباره هیاهو و شایعات از سر گرفته شد:
در دل شهری تقریباً متروکه، آرامگاهی کهن با نام «گورستان نفرینشده» سالها در سکوت خود وحشت و تنفر را جمع کرده بود. گفته میشد که آه و نفرین پسری نوجوان، که در هفتمین گور از آخرین ردیف آرامگاه مدفون شده، همچنان در باد و باران زمزمه میکند و جان شهر را آهسته آهسته میبلعد.
با ورود نیکو، دختر بیست سالهای که هرگز انتظار نداشت پایش به این تاریکی باز شود، گویا چیزی در عمق خاک، تحریک شده و با خشم بیدار شد. سایهها به شکلی غیرقابل توصیف به او خیره میشدند و هر قدمش را دنبال میکرند.
معمای جدید با مفقود شدن نیکو آغاز شد و پس از سالها فراموشی دوباره هیاهو و شایعات از سر گرفته شد:
آخرین ویرایش:
نام موضوع : شُبهه گور هفتم اثر ریحانه اسفندیاری
دسته : رمان