نقد آثار نقد داستان کوتاه توبه فریب | پوررضا آبی‌بیگلو

  • نویسنده موضوع Miss.Aghazadeh
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 226
  • پاسخ‌ها 1
  • کاربران تگ شده هیچ
نقد کتاب
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Miss.Aghazadeh

10,874
پسندها
135
امتیاز
موسس و مدیرکل
پرسنل مدیریت
موسس و مدیرکل
تاریخ ثبت‌نام
2021/10/07
نوشته‌ها
2,013
راه‌حل‌ها
21
مدال‌ها
16
محل سکونت
آذربایجان شرقی
وب سایت
forum.patoghroman.xyz
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #1
نام اثر: توبه فریب

نویسنده: آقای پوررضا آبی‌بیگلو ( @آتابای )
ژانر: تراژدی و عاشقانه

خلاصه‌ای از اثر:
مردی که در چند عمر نخستین‌اش شرارت‌های بسیار می‌کرد، اکنون چاقو غلاف کرده و دیگر پِی جنگ و ستیز نمی‌رود. توبه کرده بود از آنچه که خدا حرامش دانسته پرهیز کند.
از آنانی که برایش نیست دوستی کند و نظری به کسی نداشته باشد! صفا و صمیمیتش را نوش رفقای بامرامش می‌کرد و گویی از این تغییر بسیار خوشحال بود.
تغییری که در شخصیت و صفاتش ایجاد شده بود، بر زندگی همیشه پر هیجانش هم اثری بزرگ گذاشت، زندگی سعادتمندش از همان زمان شروع شد، از وقتی که کسی وارد ذهنش و از آن خارج نشد.

منتقد: i_faezeh FAEZEH


[ مدیریت تالار نقد ]
 

امضا

گمان می‌کردند با کشتن ماه، دیده می‌شوند

نمی‌دانستند دیده می‌شوند چون ماهی هست!
راه‌حل
به نام خدا

نقد داستان کوتاه: توبه فریب

عنوان:
توبه فریب عنوان منتخب نویسنده که متشکل از دو جزء توبه + فریب است. ساختار جمله به خود دارد و از لحاظ اندازه، استاندارد است و بیش از حد طولانی نیست؛ واژگان ثقیل و ساده‌ای در ساخت آن به کار برده شده و همچنین تکراری و یا کلیشه‌ای نیستند.
در وهله اول یعنی انتخاب عنوان ارتباط آنچنانی با ژانر عاشقانه ندارد و مخاطب بیشتر فکر می‌کند که با یک داستان معمایی و مرموز طرف است.

ژانرها:
دو ژانر ترادژی، عاشقانه با اولویت ژانر ترادژی در مشخصات رمان ذکر شده که در بدو شروع رمان با حضور واژگانی همچون عصبانیت و کل‌کل بین دو شخصیت مادر و پسر شکل می‌گیرد و... به جریان افتاده و خودنمایی می‌کند. در همین حین ژانر عاشقانه ابتدا از احساسات گنگی که مهراب به آن هنوز شک داشت نیز به عنوان ژانر مکمل وارد شده و نقش آفرینی...

i_faezeh

2,968
پسندها
125
امتیاز
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2022/09/04
نوشته‌ها
564
راه‌حل‌ها
3
مدال‌ها
7
محل سکونت
DEZFUL
  • #2
به نام خدا

نقد داستان کوتاه: توبه فریب

عنوان:
توبه فریب عنوان منتخب نویسنده که متشکل از دو جزء توبه + فریب است. ساختار جمله به خود دارد و از لحاظ اندازه، استاندارد است و بیش از حد طولانی نیست؛ واژگان ثقیل و ساده‌ای در ساخت آن به کار برده شده و همچنین تکراری و یا کلیشه‌ای نیستند.
در وهله اول یعنی انتخاب عنوان ارتباط آنچنانی با ژانر عاشقانه ندارد و مخاطب بیشتر فکر می‌کند که با یک داستان معمایی و مرموز طرف است.

ژانرها:
دو ژانر ترادژی، عاشقانه با اولویت ژانر ترادژی در مشخصات رمان ذکر شده که در بدو شروع رمان با حضور واژگانی همچون عصبانیت و کل‌کل بین دو شخصیت مادر و پسر شکل می‌گیرد و... به جریان افتاده و خودنمایی می‌کند. در همین حین ژانر عاشقانه ابتدا از احساسات گنگی که مهراب به آن هنوز شک داشت نیز به عنوان ژانر مکمل وارد شده و نقش آفرینی می‌کند.
با توجه به ابتدای داستان که سهراب که هست و یا چه کاره است و اگر برادر مهراب است پس چرا با مهراب و مادرش زندگی نمی‌کند؟! می‌توان ژانر معمایی را نیز به دیگر ژانرها اضافه کرد.

خلاصه:
خلاصه‌ی رمان با لحن ادبی گفته شده، فرمی ساده و ثقیل به خود دارد و سعی می‌کند برای مخاطب فضای خالی ایجاد کرده و او را به خود جذب کند. ترفند جدیدی نیست و عموم نویسندگان از این روش برای جذب مخاطب استفاده می‌کنند. در خلاصه می‌توان یک اثر کوتاه که اشاره به ژانر عاشقانه دارد دید.

جلد:
حضور غالب طیف مشکی و تیره به همراه فونت سفید رنگ و عیضاً تصویر جلد و فونت نام رمان و حضور مردی با صورت نیم رخ که دقیق به یک نقطه نگاه میکند در تصویر بر اهمیت ژانر تراژدی و معمایی که در ژانرها نیست دلالت می‌کنند. تصویر نمایانگر فضایی خلوت و عجیب است که حالت عجیب و غم انگیزی انگار در آن وجود دارد.

مقدمه:
مقدمه رمان سعی دارد که بگوید یک فرد یاغی که شهر را بهم می‌ریخت ولی الان او از کارهای خود پشیمان است و برای جبران این کارهایش توبه کرده. متن بلند و جالبی است که به خوبی ژانر ترادژی را در قالب خود حفظ کرده و اثری از ژانر عاشقانه در آن نیست.

آغاز:
قسمت‌های آغازین داستان ابتدا از چند جمله آخر مقدمه تشکیل شده بود و از زبان سوم شخص گفته می‌شد و سعی داشت حرص مهراب را از تریق جملات به مخاطب انتقال کند.
بعد از آمدن آن دخترک برای خواستن کمک داستان پیچیدگی در خود به وجود می‌آورد که چرا مهراب با شنیدن صدای آن دختر انگار لرز به تنش افتاد. آغاز جالبی است و می‌تواند تا حدی مخاطب را جذب کند.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
توازن میان دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها رعایت شده است، هر دو بار اطلاعات زیادی را بر دوش داشتند و دائماً نکات مهمی در ‌آنها به چشم می‌خورد. مسلسل‌وار یکی پس از دیگری قرار نمی‌گیرند و همچنین علائم نگارشی با توجه به حالت کلام به درستی استفاده شده و کیفیت کار را بسیار بالا برده است.
مونولوگ‌ها به خوبی احساسات را منتقل می‌کنند و در انجام این وظیفه خود موفق هستند.

شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی‌ کمی در رمان صورت گرفته؛ با این حال به هیچ عنوان درگیر کلیشه نبودند و غیر مستقیم بیان شده بودند. برای مثال در ابتدا مهراب یک پسر سرد که علاقه‌ایی به ازدواج ندارد و سر نترسی دارد؛ روشنک و روشنا دو خواهر که با پررویی حرف‌های خود را می‌زنند ولی در عین حال با ادب هستند و رعایت اخلاق دارند. با وجود تعدد کاراکتر و نقش موثر داشتن اما شخصیت پردازی برایشان صورت نگرفته و ناشناخته هستند. شخصیت پردازی در سطح مناسبی قرار ندارد اما برای این مورد همیشه جای پیشرفت هست!

لحن و بافت:
لحن حاکم بر داستان، دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های ادبی/محاره است و در سراسر آن حفظ شده است. بافت داستان نیز تماماً یکدست بوده و به خوبی جذابیت داستان را حفظ کرده است.

سیر رمان:
در ابتدای کار، داستان با سرعت مطلوبی جریان داشت اما پس از ورود روشنک به داستان، به دلیل کمبود فضاسازی و پردازش، سرعت تندی به خود گرفت. در تمام پارت‌ها پرش زمانی رعایت شده است و این شرایط تا اینجای رمان حفظ شده است. با این حال نویسنده عزیز می‌تواند برای بر طرف کردن این مشکل، با استفاده توصیفات و فضاسازی و عیضاً شخصیت پردازی بیشتر، زیبایی و جذابیت داستان را دو چندان کند.

توصیف مکان:
نویسنده در توصیف مکان ضعیف عمل کرده بود. برای مثال تنها توصیف مختصری درباره محیط کارش وجود دارد که رو به روی آن سوپر مارکتی است و محیط خانه‌شان که زیرزمینی در حیاط‌شان است و راه‌رویی که به اتاق مهراب راه دارد فضای کوچه و خیابان‌ها و غیره هیچ گفته نشده. بهتر است من با درک بهتر محیط داستان برای خواننده، توصیفات مکان بیشتر شوند.

توصیف احساسات:
نسبت به دیگر موارد بهتر بود اما همچنان دچار کاستی بود و در پیش از دیالوگ‌ها یا حین مونولوگ‌ها زیاد به چشم نمی‌خورد. با پیشروی داستان کیفیت کار بالاتر رفته است اما کافی نیست. احساس ترس از دست دادن روشنک و غرور و مهربانی در مهراب مشهود است و روشنا گویی نقش خواهر برای مهراب دارد و همیشه دلسوز روشنک و مهراب است؛ روشنک دختری است که سعی بر شاد بودن دارد اما غم زندگی‌اش را فرا گرفته است و در دل او غم عشق بی‌داد می‌کند، ولی با این حال بی‌هدفی پدر روشنا و مادر روشنا بسیار خودنمایی می‌کند.

توصیف ظاهر:
نویسنده در این مورد ضعیف عمل کرده؛ با آن که توصیفاتش پراکنده است اما مقدار کمی دارند و در ذهن مخاطب ماندگار نیستند. برای مثال از تمام چهره و اندام و ظاهر مهراب تنها به رنگ چشمان او و موهایش اشاره کرده و روشنا و روشنک را فقط از چشم‌ها توصیف کرده است و خانواده آنها را عملاً سفید باقی گذاشته و می‌توان گفت توجه نویسنده در توصیفات فقط بر روی حرص و غیرت و عشق و صحبت‌های داستان است. نویسنده بایستی بر روی قلم خود کار کرده و ظاهر کاراکترهای خود را در تمام طول داستان و در سراسر دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها توصیف کند. در حال حاضر من به عنوان خواننده رمان هیچ تصویر ذهنی از خانواده روشنک، مادر، پدر و روشنک، روشنا و مهم تر از همه خود مهراب، ندارم که این به نوبه خود نقطه ضعف بزرگیست.

زاویه دید:
زاویه دید از زبان سوم شخص گفته شده که در این مورد نویسنده به خوبی عمل کرده است.

پیرنگ:
پیرنگ رمان درباره پسری است با گذشته‌ایی نه چندان خوب که مدتیست درگیر عشقی شده که دیگر آن را ممنوعه می‌داند و رابطه چندان مسالمت‌آمیزی هم با پدر و برادرش ندارد. پیرنگ جدیدی‌ست و به دور از کلیشه است. این داستان و معماهایی که در این داستان فاش شده بودند در آن پتانسیل بالایی برای جذابیت زیاد دارد.
اما اگر توصیفات ظاهری را با قدرت بیشتری به پیش ببرد می‌توان جذابیت داستان را دو چندان کند.

سخن منتقد:
« این داستان واقعا پتانسیل خوبی برای قوی ظاهر شدن و قدرت نمایی در عرصه‌ی خودش را دارد و حتی می‌تواند با پردازشی مناسب و کافی به یک داستان عالی تبدیل شود. کافیست نویسنده کمی بیشتر خلاقیت به خرج داده و موقعیت‌ها را بیشتر و بهتر پردازش کرده و از کمیت اتفاقات کاسته و بر کیفیتشان بی‌افزایدقلمتان مانا»
 
آخرین ویرایش:
امضا
I don't care​
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

به جمع خانواده پاتوق خوش آمدید

بر روی دکمه های زیر کلیک کنید

تمامی موضوعات و پست های مکتوب بیانگر دیدگاه نویسنده است و به هیچ وجه بیانگر دیدگاه مدیریت انجمن نیست.

بالا