بیخیال این بحث شدم و فشار و وزنم رو از روی لیلی برداشتم و کنار کشیدم. صدای خنده و گریه لیلی با هم ترکیب شده بود.
- آخخ، دستم، دستــم! لعنتی این زور کوفتی تو از کجا اومد آخه؟
از شدت تعجب چند باری پلک زدم و دست به زیر چانه به جلو، جایی که لیلی نشسته بود و زار میزد خم شدم.
- زور کوفتی؟ من اصلا زور...
انگار به مزاجش خوش نیومد که شمشیر رو از غلاف کشید بیرون و با چهرهای در هم غرید.
- شما میلر ها هیچوقت حد خودتون رو نمیدونید و خیلی گندهتر از دهنتون حرف میزنید. اگه اون نفرین کوفتی نبود تا الان نسل امثال تو منقرض شده بود.
نفرین کوفتی؟ چه نفرینی؟ از چی داره حرف میزنه این دختر؟ صدای خشمگین...
مرسی دمت گرم ولی متاسفانه الان گوشیم سوخته و من گوشی ندارم:(
باید ببینم چه میشه البته اگه برات اوکی تو ایتا یا هم انجمن بهم کمک کنی هم خیلی ممنونت میشم:)