حذفیدم. بهم میگه چرا به سینا گفتی گفتم به تو چه من همه چیز و به داداشم میگم این که چیزی نبود. با فاطیما که آره آخرم نیکو قهوهایش کرد. میلاد بیشعور میخندید میگفت خانمم و دیدی شانس آوردی خواهر شوهر نداری وگرنه جنگ جهانی بود
وای واویلا چی هوم ستی بهش حق بده
ببین به تو هم حق میدم ولی بیشترش حق با سینا
داداشت خو حق داره وقتی اون چلغوز حرف میزنه اونطوری راجب یک احساس
تیکه میندازه خب
حق داره تو خواهرشی ستی وقتی اونطوری خواهر و برادر مسخرت میکنن
نمیتونه کنار بکشه چیزی نگه خب
نمیتونه چون اونا بدتر میکنن
به تو حق میدم نگرانی دعوا شدت پیدا کنه
بابات و عموت درگیر بشن
ولی اینطور نمیشه اروم باش
سینا کو اه اه
گفتم از جای میلاد باد پیشت
راستی مهسا انجمنش سینا گفت بالا نمیاد بگو چیکار کنه بیاد