انجمن رمان نویسی پاتوق رمان

عه تا بودم هیچکدوم نبودینا:/

شاهینم نبود؟

البته اون زمان مریض بود نمیتونست بیاد

امروز با سینا رفتم کتاب و خریدم این داشت داشت می‌رفت تو مغازه لباس فروشی گفت بیا اون گوشهنایلون و بزارم صبر کن منم بهم برخورد گفتم مثلا میخوای بگی زورم نمیرسه حالا هی هرچی میگه گوش نمیوم میگم بده دستم این کیسه رو ول کن من همراه کتاب رفتن پایین:/ لامصب ده کیلو سیب زمینی حمل می‌کردم چیزی نبود اینو نمیتونستم بلند کنم:٪

شاهینم نبود؟

البته اون زمان مریض بود نمیتونست بیاد

کلیک کنید تا گسترش یابد...

هیچکس نبود من جز شوما پنج تا که کسیو نمی‌شناختم همتونم ماشالله نبودین

اره بابا سنگینن

نه بیا گپ شاهینم هس منم هستم پاشو بیا

تازه ارش اینام هستن

خیلیییی

آرش؟

باش اومدم

ارع دیگه همون مهندسمون
پاشو بیا حال کنیم


خیلییی زعرماررر

البته شاهین باز شارژ تمومکرد محو شد=/

حس میکنم نمیشناسم
هااااااا همون که باهاش حرفیدی اون شب چیز خور شدی؟

وایی خنگ شدی؟؟؟ همون که تا همو میبنیم مورد عنایت قرار میدیم همو دیه

پاشو بیا یادت بیاد

وا من نمیدونم کیو میگی ذهنم داره ریاضی حل میکنه
باش

ای جانم

کتاب تست چیه دیگه؟ نکنه میخوای تست بزنی

ابوعلی‌سیا داره تو گور بندری میزنه

علاوه بر این ۳ تا کتاب دیگه نشر الگو باید بگیرن یه کتاب تست واسه جامعه و روان‌شناسی و کوفت و زهرمار هم باید بگیرم

وضعیتت از من بدتره؟

آره جون خودم
زبان کلاس میرم کتاب جدا داره
فعلا ۴ تا کتاب گرفتم ۳ تا دیکه موندههههه:/