نتایح جستجو

  1. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    با خودم هنوز کنار نیامده‌بودم که ایلول گفت. - نظرت چیه که بریم... . حرفش را کامل نزده‌بود که باز این نویان تصوراتم رو خراب کرد. نویان: ایلول کجایی؟ میدونی چقدر دنبالت گشتم! ایلول سرش رو پایین انداخت و عذرخواهی کرد. دلم یه آغوش مادرانه از طرف او می‌خواست! آیا اجازه این کار رو می‌داد؟! نویان دست...
  2. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    درد شدیدی را در دستم احساس کردم. چشمانم را آهسته باز کردم. - دکتر... دکتر بهوش اومد. چند پرستار بالای سرم بودند و... . دستم را بر یقه‌اش نزدیک کردم و او را گرفتم. - عوضی رو مخ. - آیکان اروم باش. - اسمم رو به زبون نیار! سرش داد کشیدم و او را محکم‌‌تر گرفتم. - دستاشو بگیرید. چند پرستار مانع من...
  3. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    خنده‌ای کردم و به چشمان قهوه‌ای رنگش خیره شدم. - دکتر فکر کردی با یک دیوانه طرفی؟! لبخندی که روی لبانش جای گرفته‌بود جایش را با یک اخم میان پیشانی‌‌اش عوض کرد. - فکر می‌کردم که حداقل بعد اینکه رفتی داخل این شغل یکم عاقل‌تر شده‌باشی؟ ولی نه! تو نه اینکه عاقل نشدی... دیوانه‌تر از قبل هم شدی! نفس...
  4. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    حالم عجیب ‌دگرگون شده‌بود؛ شاید کمی استراحت برایم مشکلی ایجاد نکند اما من حتی در این مورد هم اجازه تصمیم گیری رو نداشتم. - سلام آقای دکتر، خورشید از کدام طرف طلوع کرده که افتخار دیدار با من رو دادید؟ خنده‌ی تمسخر‌آمیزی کرد. - نگران نباش هیچ وقت خورشید بین من و تو طلوع نمی‌کند. لحظه‌ی درنگ کرد و...
  5. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    به سمت ورودی حرکت کردم که چیزی مرا وادار به نرفتن کرد. دختری با موهای ازاد روی تاب نشسته بود و اواز می‌خواند صدایش روحم را تسکین می‌داد. چه میشد؛ دنیا برای یک لحظه هم که شده، مرا در نفس کشیدن یاری می‌داد. دوست داشتم جانم را می‌گرفتند اما می‌گذاشتند بیشتر صدایش را به خاطر بسپارم. پسری او را هل...
  6. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    - از امروز ایلول برای بدست آوردن حافظه‌اش پیش دکتر میره و ... . حرفش را ناگهانی قطع کردم. - می‌خواین تنها بره؟ با اخم چند لحظه‌ای نگاهم می‌کند بعد سرش را از روی تاسف تکان می‌دهد و می‌گوید. - اگر بگذاری حرفم را کامل بزنم. سرم را پایین می‌اندازم. - عذر می‌خوام. دستانش را به هم قفل می‌کند و به...
  7. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    سوار ماشین شدم و به سمت هتل حرکت کردم. مسافت زیادی تا هتل نبود فکر می‌کنم ده دقیقه بیشتر نبود اما برای من سال‌ها گذشت. صورتم ارام به نظر می‌امد و دلم اشوب. چقدر سخت است که خود را نشناسی! ایا تا به حال از خودت پرسیدی که کیستی؟ یا... شایدم به چه دلیل هنوز نفس می‌کشی؟ اری برایم سخت‌ترین سوال بود...
  8. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    مثل اینکه یک‌بار دیگر مادرم را از دست داده‌باشم. او ایلول نبود او دختری مهربان، دلسوز و دل‌نازک بود‌. من او را نمی‌شناسم؛ ایلولی که من می‌شناختم قلبی از جنس سنگ داشت و دلی‌ بی‌رحم. هیچگاه در صدایش بقض ندیده‌بودم. اری من او را با ایلول گذشته اشتباه گرفته‌بودم ولی مگر می‌شود با فراموشی آن‌همه کینه...
  9. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    از اینکه مستقیم نمیرفت سر اصل مطلب غمگین شدم. حتی او هم سعی در رنج من دارد. - دختر کنار یک صخره ایستاده و داره یک نفر و صدا می‌زنه نتونستم اسمی که صدا می‌زد رو تشخیص بدم انگار زبون آنها با من فرق داشت. با تعجب می‌پرسم. - انها؟ - اره... اره دو نفر هستند هیچ شباهتی به من و تو ندارند ولی انگار با...
  10. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    با لرزش موبایل درون دستم نگاهم را از اسمان به صفحه‌ی موبایل می‌اندازم. تعحب می‌کنم. - ایلوله! سریع جواب می‌دهم. بدون اینکه بگذارد حرفی بزنم می‌گوید. - ببین ایکان اصلا اینجوری که تو فکر می‌کنی نبود من...من دیشب( من که تاره متوجه منظورش شدم گفتم). - ایلول اروم باش دیشب که اتفاقی نیافتاده! کسی هم...
  11. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    مادر غمی که در چشمانش موج می‌زند را از پسرش پنهان می‌کند. - نمیشه تو مدرسه داری باید درست رو یخونی. اشک در چشمان پسر ماهرانه می‌رقصد. - مگه قراره چند روز نباشین؟ با صدای پسر جوان از گذشته به حال بازمی‌گردم. - اقا چیزی شده؟ غم چند ساله‌ام دوباره رشد می‌کند. - سریع صبحانه را آماده کنید. پسر هول...
  12. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    صبح زود‌تر از همه از اتاقم بیرون رفتم دختر و پسر جوانی برای آماده کردن صبحانه به خانه امده‌بودند. - سلام. دختر سرش را به زیر می‌اندارد و می‌‌گوید. - سلام اقا صبحتون بخیر. با کمی مکث ادامه می‌دهد. - شب قبل خواب راحتی داشتید. بی‌اخیتار قهقه‌ای زدم و با خود گفتم. ( اگر می‌دانستی ایلول دختری که تنها...
  13. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    نور خورشید به صورتم برای بار دیگر تابید چشمانم را باز کردم که ای‌کاش ان‌ها را باز نمی‌کردم. راستی مگر من دیشب در رخت خواب خودم نبودم. سرم روی بازوهای ایکان بود صورتم را به طرفش چرخاندن فاصله‌‌ای که بینمان بود انقدر کم بود که حس کردم دیگر نمی‌توانم نفس بکشم ضربان قلبم بیش‌از حد نا اروم بود. به...
  14. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    در اتاقی نیمه‌باز بود حس کنجکاوی‌ام بیش از حد فعال شده‌بود به سمت اتاق رفتم و وارد شدم. اتاقی نسیتا بزرگ بود که چند کمد کنار ان قرار داشت تخت دونفره‌ای دقیق وسط اتاق بود و قفسه‌ی چوبی که روی ان کتاب های قطوری قرار داشت. با اینکه چشمانم به تاریکی هنوز عادت نکرده‌بود توانستم صورت مردی را روی تخت...
  15. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    سریع‌تر از چیزی که فکر می‌کردم مرخص شدم و به خانه‌ای آمدم. با حیرت به خانه خیره شده‌بودم که آیکان گفت: - ایلول می‌خوای اتاقت رو نشونت بدم. دوست داشتم زود تر به تخت خواب بروم اما نمی‌دانم چه احساسی بود که من را از ایکان می‌راند. - نه ممنون! - ای کاش این رفتارت رو هم فراموش میکردی!... سرد و بی...
  16. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    قرار بود بود از ظهر مرخص شوم. رئیس: ایلول ازت خواهش می کنم به حرفم گوش بده. - چرا واقعا چیزی بهم نگین؟...منو می‌خواین عذاب بدین؟...حالا که این جهان خیالی را فراموش کردم؟ - باشه همه‌چیز رو بهت میگم ولی ازت می‌خوام چنین انتظاری از من نداشته باشی! دکتر وارد شد و به سمت ما امد. - به به! ایلول حالت...
  17. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    *** چشمانم را با احساس درد شدیدی، در سرم باز کردم نور سفید مستقیم به چشمانم برخورد‌کرد. دستی به سرم کشیده شد چقدر این دست بوی مادر را می‌دهد! مادری که سال‌هاست دخترش را ندیده و حالا فقط می‌خواهد او را نوازش کند اما... نه! این دستان از بوی یک مادر غلیظ‌تر و دلنشین‌تر است. اخر من نمی‌فهمم این...
  18. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    چند نفری که رو پوش سفید پوشیده‌بودند ارام ارام عقب رفتند که با داد من ایستادند. - اگه یه قدم بردارین شلیک می‌کنم. - ایلول... به من نگاه کن! - من کیم؟ - یعنی چی؟! تو... یادت نمیاد؟ صحنه‌های دلخراشی برایم ظاهر شدند صدای جیغ دختری که به صندلی بسته‌بودن... چقدر این صدا برایم اشنا یود حس می‌کنم این...
  19. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    آیکان: ایلول؟! چشماتو باز کن! علامت سوال‌های زیادی دور سرم می‌چرخید چرا اسم آیکان برایم آشناست؟چا حس می‌کنم من این ادمو می‌شناسم؟ اصلا من...من کیم؟ دو تا چشم اتشین جلوی چشمانم امد ایا تا به حال من این دو را ندیده‌بودم؟ ترسی از درون به من نفوذ کرد چرا می‌ترسم چرا از این چشمان می‌ترسم؟ احساس خفگی...

به جمع خانواده پاتوق خوش آمدید

بر روی دکمه های زیر کلیک کنید

تمامی موضوعات و پست های مکتوب بیانگر دیدگاه نویسنده است و به هیچ وجه بیانگر دیدگاه مدیریت انجمن نیست.

بالا