نتایح جستجو

  1. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    ساعت‌ها در خیابان چرخیدیم و او هنوز روحش جای دیگری بود و دلش نمی‌خواست به هتل بر گردیم. با صدایی که خالی از احساس بود نگاهم کرد. ایلول: میگم نظرت چیه بریم رودخانه تایمز بعدم سوار قایق تندرو بشیم هر چند شاید نتونیم خیلی لذت ببریم ولی بازم. وقتی دید من به رانندگی ادامه می‌دهم صحبتش را کم و بیش...
  2. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    ایلول حالا نگاهش را با تمسخر به نبک دوخت. ایلول: حالا چی... بازم فکر می‌کنی می‌بری از من! نیک نگاهش کرد و با چشمانی که مثل اتیشی در دریا بود فقط نگاه ایلول کرد و جوری که فقط خودش و ایلول بفهمد گفت. نیک: تو خیلی وقت پیش باید می‌مردی...روزی به خاطر زنده بودنت از خودت هم متنفر می‌شوی. صورت ایلول...
  3. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    آنقدر تند می‌رفت که من جای او بدنم سست شده بود. دختر جوانی با موی بلند مشکی ارام صحبت کرد. - اقا شما نامزدشون هستین؟! باید چه می‌گفتم؟! خداکند این دروغ من باعث ناراحتی ایلول نشود. - بله. دوباره نگهای به ماشین نیک مه با سرعت می‌آمد کرد و گفت. - اگه نامزدتت ایلول نتونه برنده شه باید هر کاری نیک...
  4. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    بعد سرگیجه‌های بی‌موقع من ایلول هراسان نگاهم کرد. ایلول: آیکان الان ده دیقه هست که نشستیم و تو همچنان سرت گیج میره باید بریم درمانگاه. - نه خوب میشم الان. قطعا اگر با این حال می‌رفتیم مرا بستری می‌کردند و فاجعه می‌شد. بعد از شهر بازی ساعت حدودا نه بود که ایلول پشت فرمان نشست و ماشین را راند...
  5. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    چند روز است که دیگر وقت کمی را با ایلول گذارنده‌ام... امروز بار بنچمی است که ایلول همراه نویان به درمانگاه میرود و دکتر او را معاینه می‌کند...دوست داشتم حداقل الان پیشش باشم تا او هم مثل من بتواند تکیه کند اما نشد. سه روز قبل دیوید کاری شخصی در لندن داشت او به نویان گفته‌بود که همراهش برود...
  6. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    با هم از اتاق خارج شدیم باید زود‌تر پیش دیوید می‌رفتیم... از زمانی که ایلول حافظه‌اش را از دست‌داده همه چیز برایم عوض شده حتی خود من. حسی تنفر‌انگیز نسبت به دیوید و اطرافیانش پیدا شده و حالا عجیب این حس رقت‌انگیز مرا تحریک می کرد تا نابودش کنم. ایلول حالا شده‌بود تنها کس‌است که در زندگی‌ام جانم...
  7. زهرا رضایی

    مهم درخواست نقد شورا برای آثار | پاتوق رمان

    نام‌کاربری: نام اثر؟ جنگل جنجالی لینک اثر؟ درحال تایپ - جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی تعداد پارت؟ ۱۵۶ تعداد نقد اثر؟ دو بار
  8. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    شاید باخته‌ام که اینگونه دیوانه‌وار مست تو هستم...شاید حق با تو باشدم من می‌بازم اما فقط در برابر تو! او را میان بازوهایم می‌گیرم و دعا می‌کنم که بتوانم حداقل در برابر عشق تو زنده بمانم. ایلول بی‌حرکت است یعنی خوابیده؟! نگاهش کردم و افسوس خوردم که این‌ سال‌ها چشمانم را بسته‌بودم و راه می‌رفتم...
  9. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    مبهم حرف می‌زند؛ دلم لرزیده‌بود... چه سرنوشتی؟! نگاهش کردم. - ایلول من جیما رو تا حدودی می‌شناختم؛ میدونم چقدر برات عزیزه و قطعا همه‌ی ما، انسان‌های با‌ارزشی داخل زنگیمون داریم که با رفتنشون ما رو تنها می‌زارن ولی ایلول اونا رو نمی‌بینیم و گرنه درست پیش ما هستند. ایلول: راستی آیکان خانوادت...
  10. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    دستش را دورن موهایم فرو می‌کرد دوست داشتم امشب تمام نشود؛ چه خوش خیال بودم که فکر می‌کردن تمام زندگی را در دست دارم...اما حالا می‌فهمم که من اصلا نفس نمی‌کشیدم قبل از او و چه حس جالبی است که کنار ایلول باشی. با اینکه ترس داشتم برای از دست دادن ایلول انا در آغوشش به هیچ چیز فکر نکردم و فقط او را...
  11. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    سریعا بلند شدم و به اتاق ایلول رفتم و بدون هیچ اجازه‌ای وارد شدم او هنوز نخوابیده بود وقتی من را در اتاقش دید با تعجب نگاهم کرد. نتواستم...ترسیده بودم یا هر چیز دیگری فقط به سمتش رفتم و او را بغل کردم نه یه بغل ساده آغوشی که هر بار بوی مادرم را قوی‌تر میکرد. ایلول ترسیده بودم؟! تعحب میکرد؟! اصلا...
  12. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    بعد از اینکه کاملا خیس‌آب شدیم رضتیت داد که بدویم. سرش را به شیشه تکیه کرد و چشمانش را اروم بست. سوالی از من پرسید که تمام وجودم خوف و وحشت فرا گرفت. ایلول: از چه انقدر می‌ترسی که وقتی میریم پیش نویان و پدرش سکوت می‌کنی؟ سعی کردم خودم را آرام جلوه بده اما هر چی باشد او باز ایلول بهترین کاراگاه...
  13. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    چه زیباست! آری چه زییاست کنار تو بودن! و خدا می‌داد چقدر دلم می‌خواهد که در مغز تو باشم و بفهمم تو هم چنین فکر می‌کنی... یا فقط هدفت جادوی من بوده‌است. مردی با پیراهن آبی‌رنگ که فروشنده این کت فروشی بود؛ لباس ها‌را درون پاکتی سفید گذاشت و روبه‌ما گفت. - خوش‌اومدید. ایلول با خنده‌ای که اگر فقط...
  14. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    با خنده کنار گوشم گفت. - تو هم خوشت اومد ازش؟ چه کسی می‌توانست بگوید این سلیقه‌ات افتضاح است. اشتباه کردم. سلیقه‌اش زیباترین است و این لباس برایم عزیزترین است زیرا ایلول شخصاً خودش این را برایم پسندیده‌است. و ایی‌کاش مرا هم بپسندی! خودش را از اغوشم بیرون کشید؛ زود نبود برای جدایی. ای‌کاش جرئت...
  15. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    از جایش بلد شد و به سمتم آمد و بعد هم کراوات قرمز رنگی را برایم بست؛ احتمالا قرار است این‌بار هم مثل قبل کراوات را ببند و بگویید خوب نیست. بعد از بستن کراوات؛ چند قدم عقب رقت مثل اینکه دوست‌داشتم مرا از دور ببیند و نظرش را بدهد. در لحظه‌ای به ستم آمد و موهایی که برایش بشدت وقت گذاشته‌بودم را به...
  16. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    - اوووم چطوره؟ چرخی زدم و دست به سینه وایسادم. ایلول نگاهم کرد و لبخندی زد. فکرش را می‌کردم که زود خرید کند اما... . - نه آیکان خوب نیست. بعد روبه فروشنده کرد و گفت. - اقا اون که تن مایکن هست رو میارید. سمت من چرخید و با جدیت تمام که جزئی از وجودش بود گفت. - برو سریع بپوش! نا‌امید دوباره وارد...
  17. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    ناگهان دستم را رها کرد و خود را ماهرانه در در قسمتی حرکت میکرد لحظه‌ای ایستادم و او را دوباره و دوباره نگاه کردم. چرا تا به حال به زیبایی او توجه نکرده بودم؟! موهایش! موهایش چقدر شبیه مادرم بود. چطور حتی با این موهای کوتاه به زیباییش دقت نکرده‌بودم؟! او زیبا بود؛ زیبا می‌خندید. خندهایش عجیب دلم...
  18. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    حال باید چه می‌کردم؟ نگاهم را به چشمانش دوختم و لب زدم. آیکان: ایلول من متاسفم! من فقط... . ایلول: زود باش حرکت کن نمی‌رسیما. تعجب تمام ذهنم را درگیر خود کرد، یعنی او بخشیدم من که چیزی را برای او توضیح ندادم. ماشین را روشن کردم و به پیست یخ رفتیم. من زود‌تر از او بلیط ها را حساب کردم. نمی‌دانستم...
  19. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    - ایلول کمربندت رو ببند. سرش را به سمت شیشه حرکت داد. - بابابزرگ اخمو. این دختر قصد در دیوانه کردنم دارد؟ او می‌خواد وجودم را هزاران هزاران تکه کند؟ او چه می‌فهمد که نباید به من محبت کند.‌‌.. اخر من اصلا جنبه خوبی دیدن را ندارم! دستش را به کمربند برد و آن را بست. بعد هم صدای آهنگ را بالا برد؛...
  20. زهرا رضایی

    درحال تایپ جنگل جنجالی اثر زهرا رضایی

    با ایلول به سمت پیست‌یخ حرکت کردیم. قبلا برای ثابت کردن در این شهر بزگ چرخیده‌بودم و حالا برای... . - وایسا! وایسا! ترسیدم چی‌شده؟ حالش بده؟ سرگیجه گرفته یا... . - من هنوز ناراحتم. او فقط ناراحته؟ خدایا شکرت! - ببخشد دیگه من نمی‌خواستم اون حرف‌ها رو بهت بزنم. با نگاه شیطنت‌امیزی که از ایلول بعید...

به جمع خانواده پاتوق خوش آمدید

بر روی دکمه های زیر کلیک کنید

تمامی موضوعات و پست های مکتوب بیانگر دیدگاه نویسنده است و به هیچ وجه بیانگر دیدگاه مدیریت انجمن نیست.

بالا